005تصمیم

همیشه دلم میخواد بنویسم ولی یه حسی نمیذاره میگه که خوب نمینویسی...

منم حس میکنم که استعداد نوشتن ندارم و جالب و گیرا نمینویسم ولی

بخاطر دلم و تمرین نویسندگی تصمیم دارم بنویسم حتی اگه بد بنویسم...

004

بگذار هرچه که نمیخواهیم

بگویند ،

بگذار هر چه که نمیخواهند

بگوییم ،

باران که ببارد

کاری از چترها ساخته نیست

ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم...

003

کاش آدم ها میدانستند

که در هر دیدار ،

یک تکه از یکدیگر را باخود می برند...

عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند!

وچقدر اندک هستند

آدم های سخاوتمندی که

وقتی به خانه برمی گردی،

می بینی تکه شادی هایشان را در

مشت های تو جا گذاشته اند...

هیچوقت نگذار کسی از پیش تو برود،

مگر آنکه امیدوارتر و شادتر از

زمانی که پیشت آمده بود....


002

گاهی وقتا پر از حرفای نگفته ای

به این فکر میکینی که این حرفارو به کی بگی و از کجا شروع کنی ...

گاهی وقتا یه تنهایی عجیب تمام  وجودتو میگیره که هیچکس نمیتونه پرش کنه...

حتی با حرف زدن با آدما خالی نمیشی ....

001


http://s5.picofile.com/file/8147019000/_4_7_20120218_1846961376.jpg

چایت را بنوش

نگران فردا نباش

ازگندمزار من و تو

مشتی کاه میماند برای بادها